گاه مي انديشم،
خبر مرگ مرا با تو چه كس مي گويد ؟
آن زمان كه خبر مرگ مرا
از كسي مي شنوي، روي تو را
كاشكي مي ديدم .
شانه بالا زدنت را،
- بي قيد -
و تكان دادن دستت كه،
- مهم نيست زياد -
و تكان دادن سر را كه،
- عجيب ! عاقبت مرد ؟
- افسوس !
- كاشكي مي ديدم !
من به خود مي گويم :
« چه كسي باور كرد
« جنگل جان مرا
« آتش عشق تو خاكستر كرد ؟
برچسبها:
,
گاه مي انديشم خبر مرگ مرا ,
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا حمید مصدق ,
گاه با خود می اندیشم خبر مرگ مرا ,
گاه با خود مي انديشم خبر مرگ مرا ,
شعر گاه می اندیشم خبر مرگ مرا ,
گاه می اندیشم خبرمرگ مرا ,
گاه مي انديشم ,
گاه می اندیشم ,
گاه می اندیشم چندان مهم نیست ,
گاه می اندیشم چندان هم مهم نیست ,
گاه می اندیشم احمد شاملو ,
گاه می اندیشم خبر مرگ ,
گاه می اندیشم چندان ,
گاه می اندیشم مجتبی کاشانی ,
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا ,
گاه مي انديشم خبر مرگ ,
گاه می اندیشم محسن چاوشی ,
گاه می اندیشم ,
,
,
چندان مهم نیست اگر ,
,
گاه می اندیشم چندان هم مهم نیست اگر ,
گاه مي انديشم چندان هم مهم نيست ,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0